برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 115 تاريخ : پنجشنبه 24 بهمن 1398 ساعت: 8:36
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ
حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ،
اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ،
وَشٰايَعَتْ وَبٰايَعَتْ وَتٰابَعَتْ عَلىٰ قَتْلِهِ،
اَللّٰهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
وقتی گریه داشته باشم، نوحه و امثالهم نیاز ندارم. وقتی هم که نداشته باشم، به زور نوحه هم گریه ام نمی آید. سنگی هستم برای خودم. سخت. نفوذ ناپذیر.
پیش آمده که به هوای نوحه و روضه هم گریه کرده باشم، نه که نکرده باشم، اما هر وقت این شکلی اشکم در آمده، بعدش عذاب وجدان گرفتهام. چرا که اشکی که ریخته برای حسین نریخته. غش در معامله بوده. یاد گیر و گرفتاری های خودم بودم که اشکم در آمده. همین است که این جور گریه کردن را دوست ندارم.
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
باید با خودم قرار بگذارم که در کار غرق نشوم.
امروز 5 دقیقه رفتم پیاده روی. کم است اما از قفل شدن پشت میز بهتر است. الان هم میخواهم بعد از پست کردن این نوشته یک صفحه کتاب بخوانم. رمانی ست 760 صفحه ای که حساب کرده ام اگر روزی سه صفحه بخوانم هفت ماه بعد تمام میشود ... کتاب بلند نوشتن در این روزگار نیز از عجایب خلقت است.
فاصله معنادار...
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
یادتان هست میخواستم در کار غرق نشوم؟ نشد. غرق شدم. بد جور. یادتان هست از نابهسامانی محل کارم و تبعاتش نوشته بودم؟ دامن گیرم شد.
هر روز به سختی به یک سوم کارهایی که باید انجام دهم میرسم. نفسگیری در این شرایط بسی دشوار است. خسته میشوم، اما راضیام. هیچ وقت از کار فراری نبودهام، اما از کار بیفایده چرا. از اعصاب خوردیهای بیخود، چرا. الان با عوض شدن مدیرمان از نظر روحی سبکتر و خوشحالتر هستم و همین سبکی چالاکترم میکند.
فاصله معنادار...برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 12:24
بابا هر بار که سر میزد و پیگیر کار میشد، کلی امیدوار برمیگشت که دیگر چیزی نمانده و وعدهاش دادهاند به سه ماه دیگر. مامان دوست داشت امیدوار باشد اما از سه ماهۀ دوم به بعد دیگر وعدهها باورش نشد و شروع کرد به آیه یاس خواندن. بابا واقعبینی مامان را دوست نداشت و میخورد تو ذوقش.
هر دو اخمهاشان میرفت تو هم ...
پ.ن. و البته مامان دیگر نیست که اخم و تخم بکند ...
فاصله معنادار...برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 18 فروردين 1398 ساعت: 21:36
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 18 فروردين 1398 ساعت: 21:36
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 18 فروردين 1398 ساعت: 21:36
برچسب : نویسنده : farfaraway بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 18 فروردين 1398 ساعت: 21:36